یعقوب پسر لیث رویگر که در جرگه عیاران بود و در جنگ امیر سیستان با خوارج به مقام سپهسالاری "درهم بن حسین" رسیده بود، امیرعرب را برانداخت و در سیستان حکومت خود را برقرار کرد و به عمار خارجی که در این منطقه به تاخت و تاز مشغول بود چنین پیغام داد:"خوارجی که پیش از تو در سیستان بودند بر ضد خلفا قیام می کردند و به مردم سیستان کوچکترین آزاری نمی رساندند. یا مانند دوستان به دوستان ما پیوند و یا از اذیت سیستانیان دست بردارد". ) 259 ه.ق.(یعقوب خراسان، گرگان، فارس و کرمان را به تصرف درآورد و در جهت غرب تا جندی شاپور پیشرفت. رفتار جوانمردانه یعقوب که از بین توده های مردم بر آمده بود او را محبوب عامه کرد و خلیفه المعتمد را به وحشت انداخت. صفاریان تا سال 394 ه.ق. گاه در قسمت بزرگی از ایران و گاه در جنوب در سیستان حکومت داشتند تا آنکه محمود غزنوی در سال 392 سلسله آن ها را برانداخت.
عیاری یا ایاری آن نظام عقیدتی و تشکیلاتی بسیار کهن ایرانی است که با عرفان کهن ایرانی همواره در پیوند بوده و از دیدگاه اجتماعی بسیار اهمیت دارد. عیاران که بیشتر پیشه ور بودند و در سرزمین های ستم زده در هر جای جهان به صورت گروه ها و دسته های جنگنده و چریکی بر اربابان و ستمگران یورش برده و اموال آنان را بین بینوایان پخش می کردند.عیاران سیستانی آزادی و استقلال ایران را با ایستادگی و نبردی دلاوران به دست آوردند و پایه های یک رنسانس فرهنگی و ادبی و علمی را در ایران نهادند که در زمان سامانیان به بار نشست.
وجه تسميه : نام قديم اين منطقه زرنگ بوده و نا فعلي آن از نام قبايل سكاها گرفته شده است وبه همين دليل به آن سكستان يا سگستان ميگفتهاند ، يعني سرزمين سكاها ، از زماني كه اعراب وارد ايران شدند نام برخي از مناطق را تغيير دادند و از آن جمله سگستان بود كه به علت وجود نداشتن مخرج حرف « گ » در زبان عربي اعراب سگستان را سجستان تلفظ كردند و بعدها در اثر مرور زمان اين كلمه در گويش مردم به سيستان تبديل شد. البته بايد گفت كه قبل از اينكه اين سرزمين مسكن سكاها باشد ، در زمان هخامنشيان يكي از استانهاي شرقي ايران و به نام درانگيانا معروف بوده است.خصوصيات جغرافيايي : منطقه سيستان در قديم سرزمين وسيعي بوده است كه « كشمير ، گرديز ، غور ، كابل ، رُخد ، بْست و مناطق ديگري را كه امروز قسمتي از پاكستان و افغانستان است »را شامل ميشده و در واقع « سيستان فعلي قسمت كوچكي از آن است . » و « منطقهاي را كه امروز سيستان ميناميم ، قسمت شمالي استان سيستان و بلوچستان » است و اكنون شهر زابل به عنوان مركز سيستان شناخته ميشود.خصوصيات آب و هوايي : مؤلف گمنام تاريخ سيستان درباره آب و هواي اين منطقه مينويسد : « جايي بس معتدل است اندر هوا ، و ... فهم و ذهن مردمان آن بدان اعتدال و خوشي هوا بهتر از مردم جايگاهي ديگر باشد. » ولي مشكل آب و هوايي سيستان وجود سيلهاي مهيب ناشي از طغيان رود هيرمند و هم چنين بادهاي فصلي است كه از مغرب ـ سمت كوير ـ به سوي آن جريان دارد و مشكلاتي را براي اهالي ايجاد كرده است.
وضعيت اجتماعي ، سياسي سيستان مقارن ظهور صفاريان مقارن ظهور مطرح شدن يعقوب ليث به عنوان سر دسته گروهي از عياران ، سيستان بوسيله خوارج كه پس از شكستهايشان از خلفاي اموي و عباسي به اين منطقه آمده بودند ، مورد تاخت و تاز و چپاول و غارت واقع شده بود و از سوي ديگر حكومت نيز كه مسؤول حفظ نظم و امنيت بود ، به دليل ضعف خلفاي عباسي در بغداد و حكومت طاهريان در خراسان ، بهيچوجه نميتوانست جلوي اقدامات خوارج را بگيرد و به همين دليل بود كه گروه مطوعه از عياران و داوطلبان تشكيل شد تا امنيت مردم را تأمين نموده و با خوارج و نا امني ايجاد شده از سوي آنان مبارزه نمايند و پس از چندي همين گروه مطوعه به رهبري صالح بن نصر ـ كه يعقوب نيز در رأس گروهي از عياران با وي همكاري ميكرد ـ « ابراهيم بن حضين القوسي حاكم سيستان را كه از جانب طاهريان عنوان حكومت داشت ... از زرنج بيرون راند. » و بدين ترتيب گروه مطوعه به رهبري صالح قدرت را در سيستان بدست گرفتند.اختلاف يعقوب با رهبران مطوعه و به قدرت رسيدن او : يكي از مشكلاتي كه گروه مطوعه در مبارزه خود با خوارج براي مردم ايجاد ميكردند ، اين بود كه آنها نيز مانند خوارج پس از پيروزي در نبردهايشان دست به چپاول و غارت شهرها ميزدند و بالاخره به همين دليل ، يعقوب و عدهاي ديگر « به اظهار مخالفت با صالح » برخاستند و پس از نبرد بين آنها صالح شكست خورده و متواري شد ، كه البته « پس از اسارت در جنگي ديگر به قتل رسيد. » پس از صالح ، درهم بن نصر به امارت رسيد ، ولي چون « بلندپروازيهاي يعقوب كه به محدوده ولايت سيستان راضي نمي شد ، با طبع ملايم و محافظه كار او موافق نيامد » خواست تا يعقوب را محدود سازد ، ولي يارانش او را تنها گذاشته و به يعقوب پيوستند و درهم به فرمان يعقوب توقيف شد ، پس از محبوس شدن درهم بن نصر « مردمان سيستان يعقوب بن الليث را روز شنبه پنج روز مانده از محرم سنه سبع و اربعين و مايتي » بيعت كردند و بدين ترتيب يعقوب در رأس مطوعه و عياران در سيستان به امارت رسيد.اصل و نسب صفارياندر مورد اصل و نسب صفاريان به درستي چيزي نميدانيم و آنچه كه درباره اجداد يعقوب در بعضي از منابع آمده ، شايد ناشي از حس ناسيوناليستي شديد بعضي از مورخين ـ از جمله مؤلف ناشناخته تاريخ سيستان ـ و يا با توجه به رشد و قدرت يابي سريع يعقوب باشد كه موجب شده افسانههايي درباره او در بين مردم رايج شود ، بهرحال در اين مورد مؤلف تاريخ سيستان ، يعقوب را با 10 واسطه به
انوشيروان و با 54 واسطه به كيومرث پادشاه افسانهاي ايران باستان ميرساند. ولي در اين مورد خواندمير مؤلف حبيب السير با احتياط مينويسد : « در هيچيك از كتب متداوله در باب نسب صفار
روايت صحيحي به نظر اين ذره احقر نرسيده ، اما نوبتي از شهريار ملكشاه يحيي كه در زمان دولت سلطان سعيد ، ميرزا حسين كه سالها والي ولايت سيستان بود استماع افتاد كه ميگفت نسب من به ليث صفاري ميرسد و نسب ليث به انوشيروان عادل ملحق ميگردد. »
وجه تسميه صفاريان
در خصوص وجه تسميه صفاريان بايد گفت كه كلمه صفار به معني رويگر است و چون ليث پدر يعقوب ، وحتي خود يعقوب در جواني ، به شغل رويگري اشتغال داشتهاند ، اين سلسله را صفاريان خواندهاند. گرديزي در اين مورد مينويسد: « يعقوب ... چون به شهر آمد ، رويگري اختيار كرد و ... ماهي به پانزده درهم مزدور بود. »
سرگذشت يعقوب ، مؤسس صفاريان يعقوب در يكي از روستاهاي سيستان متولد شد و در نوجواني و جواني به كار رويگري پرداخت و پس از چندي به دستههاي عياران پيوست. در مورد معني و مفهوم عيار گفته شده كه : « عرب اشخاص كاري و جُلد و هوشيار را كه از طبقه عوام الناس ... بودهاند و در هنگامهها و غوغاها خودنمايي كرده ، يا در حروب جلدي و فراست به خرج دادهاند ، عيار ميناميده است. »و بايد گفت كه از جمله خصوصيات روشن عياران جوانمردي و كمك به ضعفا ـ و در همان حال راهزني و دزدي از اغنيا ـ بوده است و بخصوص يعقوب در بين عياران بسيار به جوانمردي مشهور بوده است ، به حدي كه پس از مدتي به رياست يكي از همين دستههاي عياران ميرسد و همانطور كه قبلاً ذكر شد با اتحاد با مطوعه به جنگ با خوارج ، كه موجب ناامني و آزار مردم شده بودند، ميپردازد و پس از چندي به عللي كه در پيش آمد به مخالفت با صالح و درهم از رهبران مطوعه برخاست و بالاخره به رياست عياران و مطوعه و حكومت سيستان دست يافت.
علل موفقيت يعقوب : از جمله علل موفقيت يعقوب را ميتوان موارد زير دانست:
1 ـ موقعيت جغرافيايي سيستان : وضعيت جغرافيايي سيستان و محصور شدن آن در ميان كوير و كوه باعث آن ميشد تا سپاهيان خليفه و عمال او از جمله طاهريان نتوانند به سادگي جلوي رشدو پيشرفت كار يعقوب را بگيرند.
2 ـ ضعف خلفا : در دوراني كه يعقوب در سيستان مشغول پيشرفت بود ، خلفاي عباسي در بغداد ، بازيچه دست سرداران ترك خود شده بودند و در حقيقت اين دوره ، دوران ضعف خلافت عباسي بود.
3 ـ ضعف طاهريان : حكومت سيستان بطور موروثي در اختيار خاندان طاهري بود ، ولي در اين زمان با ضعف خلفا ، طاهريان نيز كه متكي به آنان بودند . ضعيف شده بودند و از سوي ديگر در آخرين امراي طاهري نيز ديگر نشاني از دلاوريهاي طاهر و هوشمندي عبدالله به چشم نميخورد.
4 ـ صفات شخصي يعقوب : خصوصيات اخلاقي ويژه يعقوب در ميان مردم ماندد : خوش خلقي ، خوش رفتاري ، حمايت از محرومين و ... موجب شده بود كه وي از طرف مردم پشتيباني شود كه البته در جاي خود به تفصيل به خصوصيات اخلاقي وي خواهيم پرداخت.
نظرات شما عزیزان:
خانه ی دوست 
ساعت8:32---13 آذر 1391
سلام گلم
از وب زیبات لذت بردم اما نتونستم از سیستم تبادل لینکت استفاده کنم
لینکت کردم و خوشحال می شم تو هم به جمع خانه ی دوسی ها بپیوندی...
موفق باشی
میلاد جامی 
ساعت16:25---6 آذر 1391
سلام.خوشحال شدم به وب سر زدید.وبتون خیلی عالیه.من شما رو در وب با نام فردا نگار لینک کردم شما هم منو با نام گرافیک میلاد در وبتون لینک کنین.ممنون.لینک کردین خبر بدین هر وقت هم اپ بودین خبرم کنین
موضوعات مرتبط: تاریخ
برچسبها: علوم اجتماعییعقوب عیار